در این نوشتار، دو پیامد منفی فرقه گرایی مورد بحث قرار گرفته، و ممکن است دست های غرض آلود یا جاهل و نادان با توسل به دو پیامد فوق بر سر راه وحدت و اخوت اسلامی سنگ اندازی و ایجاد مانع نمایند.
 
اما پیامد اول: حدیث معروف فرق است، که علماء فرق ملل و نحل، تقسیم فرقه های اسلامی را به هفتاد و سه گروه و تنها یک گروه را اهل نجات، و همه را اهل دوزخ دانستند.
 
پیامد و چالش دوم: افراط گرایی وهابیت است، که در قرن دوازدهم، توسط محمد بن عبدالوهاب نجدی ظهور و با همه مذاهب معتبر اسلامی به ستیزه برخواست.
 
دشمنان اسلام با پیشتازی این پدیده نو ظهور دستاوردهای، قرنها تحقیق و مجاهدت فقهی و کلامی، مذاهب اسلامی را مردود و محکوم شمرده، دین و آیین، استقلال و عزت مسلمین را در معرض تهدید جدی قرار داده اند.
 
قبل از نقد و بررسی و ارائه ی راه حل در ارتباط با دو پیامد منفی و چالش فوق به توضیح کوتاهی در ارتباط با عقائد کلامی فرق اصیل اسلامی، مذهب امامیه، و مذاهب چهار گانه اهل سنت، زیدیه، معتزله، اشعریه، ماتریدیه، اباضیه و غیره نیازمندیم. زیرا شفافیت نظرات کلامی فرق مذکور خواننده ی محترم را در نقد و بررسی و نتایج حاصله از مطالب فوق یاری خواهدکرد.
 

مذهب امامیة

اما اصول مذهب شیعه امامیه، عبارتند از توحید، نبوت، معاد، عدل، امامت توحید: یعنی خداوند یکتا و بی همتاست. هیچگونه کثرت و ترکیبی در ذات او راه ندارد. لذا صفات ذاتی او عین ذات اوست. توحید در ذات و صفات آنست که جز او، خالق و مدبری بالذات و بالاستقلال وجود ندارد. وتوحید در عبادت آنست که جز او کسی شایسته عبادت و پرستش نیست. نبوت در عقیده امامیه آنست که خداوند برای هدایت بشر پیامبرانی فرستاده است که اولین آنان، حضرت آدم و آخرین آنان حضرت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) است.
 
همه آنان از هر گونه خطا و گناه معصوم بوده اند. در میان آنان پنج پیامبر صاحب شریعت بوده اند، که عبارتند از: نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و پیامبر اسلام آخرین پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) و قرآن آخرین کتاب آسمانی و شریعت اسلام آخرین شریعت الهی است. درباره معاد اعتقاد دارند که پس از حیات دنیوی و برزخی، سرای دیگری است که عالم آخرت و قیامت نام دارد. و در آن عالم بندگان محشور خواهند شد و کیفر پاداش اعمال خود را خواهند دید.
 
عدل الهی، از دیدگاه امامیه، به این معناست که افعال از نظر حسن و قبح دو گونه اند. افعال حسن مانند عدالت، وفای به عهد و مانند آن. و افعال قبح مانند ظلم، پیمان شکنی و نظایر آن. خداوند از هر گونه فعل قبیح و ناروایی منزه است. بنابراین هیچ گونه کار عبث و ناپسند در افعال خداوند راه ندارد، زیرا او غنی، توانا و حکیم است. واز فاعل غنی، توانا، دانا و حکیم، جز کار شایسته و نیکو صادر نخواهد شد.


مذهب اهل سنت

اهل سنت، بر فرقه های غیر شیعه اطلاق می شود و معتقدند، که درباره امامت و خلافت نیمی از کتاب و سنت وارد نشده و تعیین خلیفه پیامبر، به انتخاب مسلمانان واگذار شده است. این معنی بر همه فرق اسلامی غیر از شیعه منطبق است. بغدادی، در کتاب الفرق بین الفرق، ملاک سنی بودن را ایمان به امور ذیل می داند.
 
١- حدوث عالم.
۲- یگانگی آفریدگار جهان، صفات کمال و جلال اوست.
3- قرآن اساس و سرچشمه شریعت اسلامی است.
۴- نبوت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و عمومیت و خاتمیت نبوت و شریعت او.
۵- کعبه قبله مسلمانان است.(1)
 
پس هر کس به امور یاد شده ایمان داشته، و بدعتی در دین ایجاد نکند، که به کفر بیانجامد، سنی و یکتاپرست خواهد بود. روشن است که همه فرق اسلامی به اصول یاد شده ایمان دارند.
 
پس کسانی از اهل سنت خارج خواهند بود که دارای عقایدی باشند که به کفر بیانجامد مانند تشبیه و تجسم. اما عقاید برخی دیگر اهل تسنن این است که اخذ به ظواهر آیات و روایات و بکار نگرفتن تأویل، حتی درباره متشابهات کتاب و سنت ممنوع و باید از هر گونه اظهار نظر و بیان معنای آیه و یا حدیث خودداری کرد و باید قائل به تفویض شد. پس هر کسی که دست به تأویل می زند از اهل سنت و اهل حدیث فاصله گرفته و اهل سنت واقعی نیست. این معنا تنها بر عده ای از اهل حدیث و حنابله در قدیم، و سلفیه در حال حاضر منطبق
میگردد.
 
اعتقاد به افضلیت شیخین ابوبکر، عمر، و محبت حضرت عثمان و علی رضی الله عنهم) گفته شده است. اما در زمان ما، اهل سنت بر چهار مذهب مشهور و دو مذهب ماتریدیه و اشعریه و معتزله و نیز سلفیه اطلاق می شود.(2)
 
عقاید کلامی زیدیه از نظر روش عقل گراست. یعنی عقل را معتبر می داند، و از استدلالات عقلی برای اثبات عقاید خویش کمک میگیرد، و به شبهات پاسخ میدهد، و از نظر اصول و مبادی کلامی، با امامیه ومعتزله هماهنگ است. و مهمترین اصل که همان حسن و قبح عقلی است قبول دارد. زیدیه از روش تأویل استفاده نموده، ید را به نعمت و قدرت، وجه را به ذات، استوا را به قدرت تفسیر کرده اند. روئیت بصری خداوند را محال، و مستلزم حدوث و جسمانیت دانسته اند. درباره عدل و حکمت خداوند معتقدند، که خداوند فعل قبیح انجام نمی دهد و آنچه را به مقتضای حکمت واجب است ترک نمی کند. همه افعال او نیکوست؛ زیرا سبب انجام فعل قبیح، یا جهل است، یا نیاز. و خداوند عالم و هم بی نیاز است.
 
نظر زیدیه در مورد خلق افعال و اختیار با نظر معتزله که معتقد به تفویض است، هماهنگ می باشد. و با نظر امامیه که معتقد به امر بین الأمرین باشد موافق نیست. و خداوند را خالق افعال بندگان نمی داند. چگونه آنان را به کاری که خود می آفریند امر کند؟ و از کاری که قضای الهی به تحقق آن تعلق گرفته است نهی کند؟ علاوه بر این افعال انسانها تابع قصد و اراده آنهاست. و خداوند فعل قبیح انجام نمی دهد، و افعال ناروا، متعلق به اراده خداوند نیست؛ زیرا اراده فعل قبیح، ناروا است. مرتکبان کبائر را فاسق می نامند، نه کافر و نه مؤمن. اگر بدون توبه از دنیا بروند مخلد عذاب خواهند بود. از این رو شفاعت نیز مخصوص مؤمنان است. و نتیجه آن افزایش نعمت است نه آمرزش گناه. این نظریه درباره مرتکبان کبائر و شفاعت با معتزله هماهنگ است. و حاصل گفتار کلام زیدیه آمیزه ای از عقاید امامیه و معتزله است. لذا نمی توان کلام زیدیه را مذهب کلامی مستقل دانست. لذا علماء معتقدند زیدیه در گذشته، بیشتر از امامان شیعه استفاده میکردند. ولی متأخرین علماء زیدیه بیشتر از صحاح و مسانید اهل سنت استفاده کرده اند.(3)
 
به گفته هانری کوربن، معتزله برای عقل ارزش مطلق قائل است و این نظر، به محو دین منتهی می شود؛ زیرا عقل بدون قید و شرط جانشین ایمان می شود، و هرگاه عقل فراتر از مسلمات دین باشد، ایمان به خدا متزلزل می شود. و از طرفی ایمان به غیب اصل حیات دینی را تشکیل می دهد که فراتر از عقل است. پس اتکاء به عقل بعنوان دلیل مطلق، با اصل ایمان به غیب سازگاری ندارد.
 
در هر صورت برداشت هانری کوربن، درباره عقائد کلامی معتزله صحیح نیست؛ زیرا آنان عقل را بر ظواهر دینی مقدم دانسته اند، نه بر مسلمات دینی و نیز آنان عقل را صحت لازم میدانند، نه صحت کافی. اساسی ترین پایگاه اعتزال أصل حسن و قبح عقلی است. و مدعای آنان در این مورد ایجاب جزئی است نه ایجاب کلی.
 
اشعری به جهت اصلاح عقاید اهل حدیث وحنابله، به مخالفت با آراء معتزله، که در آن زمان بر افکار مسلمانان حکومت داشت قیام کرد؛ زیرا افکار آنان انحرافی و آمیخته با شرک، تجسم، تشبیه وجبر بود. و اصلاح تفکر آنان جز با اعلام انصراف اشعری از مکتب اعتزال و اعلام وفاداری با اهل حدیث میسر نبود.(4)
 
پس کناره گیری او از مکتب اعتزال، به انگیزه مصلحت اندیشی برای مسلمانان بود، تا مسلمانان را از خطر تجسم و تشبیه و تفکر جبرگرایانه اهل حدیث و حنابله برهاند.
 
اشعری که مردی مسلمان و پرهیزکار بود نمی خواست دین خدا و سنت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) یکسره، فدای عقائد معتزله شود. که پیروی کامل از عقل، سازگاری با اسلام صحیح نداشته و از سویی نمی خواست قربانی محدثین ومشبهه گردد. که تنها به ظاهر نص توجه داشته نه با روح حقیقت آن، که دین اسلام را به جمود و تحجر سوق می داد. در حقیقت اشعری می خواست میان روش عقل و اصحاب حدیث و ظواهر گرایان، راه میانه را برگزیند، راهی که نجات اسلام و خشنودی اکثریت مسلمانان در آن بود.
 
اشعری درباره مذاهب فقهی اهل سنت نیز موضع بی طرف داشته، برخی وی را شافعی و برخی حنبلی و مالکی دانسته اند، گویا وی در این اندیشه بود که همه را از خود راضی داشته و قدم های اصلاحی و مفید بر دارد.(5)
 
در شرایطی که مجادلات تند و خصمانه بین اهل حدیث و معتزله در قرنهای ۲-۳ هجری ادامه داشت، و با دخالتهای آشکار و پنهان زمامداران اموی و عباسی شدت می یافت. در چنین شرایط که امت اسلامی، در تهدید و پراکندگی و عقائد آن با خطر جدی انحراف مواجه بود و ضرورت اصلاح طلبی از هر زمانی احساس می شد در دنیای تسنن سه شخصییت علمی به انگیزه اصلاح طلبی در عقائد دینی قیام کردند. که عبارت بودند از ابوالحسن اشعرى متوفای ۳۳۰ در عراق. ابوالمنصور ماتریدی متوفای ۳۳۳ در آسیای مرکزی سمرقند. و ابوالجعفر طحاوی متوفای ۳۲۱ در مصر. و نقش طحاوی بیشتر در جهت تبیین آراء کلامی امام ابوحنیفه خلاصه می شود. از خود مکتب جدیدی پایه گذاری نکرد. ولی دو شخصیت دیگر یعنی: ابوالحسن اشعری و ابوالمنصور ماتریدی، هریک مکتب کلامی برای اصلاح عقائد کلامی آن زمان پایه گذاری کردند، که بنام آنان شهرت یافت و اکثریت اهل سنت نیز تفکر کلامی آنان را پذیرفتند.(6)

مذهب معتزله

مذهب معتزله در اوائل قرن دوم هجری توسط واصل بن عطا متوفای ۸۰-۱۳۱ پدید آمد. آن زمان مسائله مرتکبان گناهان کبیره مورد بحث بود. خوارج مرتکبان گناه را قبل از توبه کافر و مشرک. و اکثریت امت مؤمن، فاسق. و حسن بصری، منافق می دانستند. در چنین شرایطی واصل بن عطا که از شاگردان حسن بصری بود، در برابر استادش نظر جدیدی ابراز نمود و گفت فاسقان را نمی توان مؤمن دانست. و از آنجا که اقرار به توحید دارند و فاسقان را می توان حد وسط میان ایمان و کفر دانست. پس مرتکبان کبائر نه مؤمنند و نه کافر. ولی از آنجا که انسان ها در قیامت طبق آیه شریفه: «فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَفَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ».(شوری 7) منحصر به دو گروه هستند. گروهی بهشتی و گروهی دوزخی. و بهشت جایگاه تنها مؤمنان و صالحاست، پس فاسقان بدون توبه مخلد در دوزخند. این نظریه به عنوان منزلة بین المنزلتین. مخصوص مکتب اعتزال شهرت یافت. از آنجا که واصل بن عطا از جلسه درس استادش حسن بصری به جهت ابراز نظر فوق اعتزال و کناره گیری جست به این نام شهرت یافت.
 

عقائد مذهب معتزله

 مذهب معتزله بر پایه پنج اصل استوار است.
ابوالحسن خیاط متوفای (۳۱۱ﻫ) از مشایخ معتزله می گوید: الاعتزال قائم على اصول خمسه عامه من اعتقد به جمیعأکان معتزلیة و هی التوحید، والعدل، والوعد، والوعید، والمنزله بین المنزلتین، و الأمر بالمعروف والنهی عن المنکر. (توحید صدوق: ۲۶۷)
 
قاضی عبدالجبار متعزی متوفای ۴۱۵ هجری بشرح مختصر آن اصول پرداخته است.
١-توحید ذاتی: که تکیه به کلام امام على نمود، که فرمود: هو واحد لیس له فی الاشیاء شبه وانه عزوجل احدی المعنی. یعنی: در این اشیاء شریک و همتا ندارد و بسیط الذات و احدی المعناست.(7) (توحید صدوق: ۲۶۸)
 
توحید در عبادت: که جز خدای یکتا شایسته پرستش نیست.
توحید افعالی: یعنی خداوند در خلقت همه عوالم فاعل مستقل است.
توحید صفاتی: صفات خداوند از نظر مفهوم متعدد و از نظر مصداق و واقعیت عینی همه صفات عین ذات خداوند است.
 
۲- عدل: صفت فعل خداوند است. در این باره دو نظر ابراز شده یکی اینکه عقل معیار ثابتی دارد. ابتدا عقل آن را درک نموده و آنگاه بر پایه آن افعال خداوند را به عدل توصیف می کند، که نظر معتزله همین است. اما اشاعره معنای عدل را آنچه خسرو کند شیرین است دانسته است. (8)
 
٣- وعد و وعید: از باب قاعده لطف وفای به عهد عقلا و نقلا واجب است. این مطلب مورد قبول همه مذاهب که از طرفداران قاعده حسن و قبح عقلی است، می باشد.
 
اختلاف نظر در این است، که اکثریت معتزله وفای به وعید را نیز واجب می داند آنان به وعیدیه معروف اند و دیگران قائل به وجوب آن نیستند، به تفضیلیه مشهوراند.
 
پس از نظر وعیدیه ها، گناهکاران بدون توبه قطعا گرفتار عذاب الهی خواهند شد. و بر خلاف نظر مرجئه ، که آنان بطور قطعی گناهکاران را مشمول عفو خداوند دانسته اند.
 
 ۴- المنزلة بین المنزلتین: در این مورد در اول بحث اشاره شد. و شیخ مفید از مشایخ امامیه می گوید: تنها مشخصه معتزله از سایر مذاهب همین عقیده دانسته است. ایشان افزوده است هر کس در عقیده منزلتی میان دو منزلت با معتزله هم نظر باشند معتزلی خواهد بود.(9)
 
۵- امر به معروف و نهی از منکر. این مورد، از ضروریات دین اسلام است. و در آن اختلافی نیست. خوارج امر به معروف را بلا شرط و واجب عینی و حتی با قیام به سیف و قتل در هر شرایط آن را واجب دانسته است.(10)
 
گروهی امر به معروف را منحصر به قلب و زبان چون اعتزالیون جنگ صفین دانستند، مثل عبدالله بن عمر و سعد بن وقاص که در له و علیه على شرکت نکردند. و اهل حدیث و حنابله پیرو همین عقیده است. موضوع معتزله در امر به معروف در بر خورد با زنادقه و الحاد بسیار شدید بود. تا عطا بن واصل شنید بشار ملحد شده، گفت: سوگند به خدا اگر ترور کاری ناپسند نبود کسی را می فرستادم در بین منزلش به او حمله کند. آنگاه او را تبعید کرد.(11)

 

مذهب حنبلیه

عده ای از سلف، در زمینه آیات و احادیث مربوط به صفات خبریه خداوند، راه تفویض را برگزیده اند. ضمن ایمان به کتاب و سنت، حمل صفات خداوند را به معانی ظاهری، مستلزم تشبیه دانسته واجتناب نموده اند. این گروه بنام اهل حدیث یاد می شود. که احمد بن حنبل متوفای ۱۶۱-۲۴۱ سعی بلیغ نمود و با استناد به احادیث، اصول عقاید اسلامی را تدوین کرد. لذا از او به عنوان امام اهل حدیث یاد می شود. لذا حنبلیه معادل اهل حدیث به شمار می رود.
 
از مالک بن انس متوفای ۹۳ - ۱۷۹ پیشوای مذهب مالکیه درباره استواء خداوند و عرش سؤال شد. وی در پاسخ گفت: الاستواء معلوم والکیفیة مجهولة والایمان واجب والسؤال عنه بدعة. (12) یعنی کسی حق ندارد از معنای استواء خداوند بر عرش سؤال کند. و از چگونگی آن آگاه شود. گرچه ایمان به آن واجب است. از این رو کسانی که به بحثهای کلامی درباره چنین مسائلی پرداخته اند. از طریق صواب فاصله گرفته و راه بدعت وخطا را پیموده اند؛ به همین دلیل از نظر اهل حدیث، علم کلام مذموم و نارواست.
 
از محمد بن ادریس شافعی ۱۵۰-۲۰۴ پیشوای مذهب شافعیه درباره علم کلام نقل شده که گفته: اگر انسانی به هرکار خلافی جز شرک دست بزند، بهتر از آن است که به علم کلام بپردازد. من از اصحاب کلام مطالبی شنیده ام که گمان نمی برم هیچ مسلمانی مثل آنها را بگوید(13)
 
احمد بن حنبل نیز گفته است ایمان به قدر و روایاتی که در این باره وارد شده واجب است. هیچ گونه پرسشی در این باره جائز نیست. و توصیه اکید می کند که نباید درباره چنین مسائلی، با کسی به مناظره پرداخت. و نباید علم جدال آموخت. (14)
 
مذمت اهل حدیث از علم کلام و متکلمان، از اینجا ناشی می شود، که در میان اهل کلام اقوال و آراء مختلف دیده می شود. که این امر چه بسا مایه ی تردید اذهان ساده در عقاید دینی گردد. چنانچه اختلاف آراء عده ای درباره مسائل فکری و کلامی، عده ای را به سفسطه و انکار حقیقت کشانیده است. ولی این عقیده که برای خطر تردید و انحراف در عقیده باب معرفت، و بحث و نظر را به کلی مسدود سازیم و تعطیل نمائیم هرگز خردمندانه نخواهد بود. و با کلام خداوند که بشریت را به تفکر و تدبر در قرآن کریم دعوت می کند هماهنگی ندارد. قرآن کسانی را که چشم و گوش خود را بر حقایق می بندند بدترین جنبندگان می داند.
 
«إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لَا یَعْقِلُونَ»(15) و نیز در آیه دیگر میفرماید: «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا». (16) اگر گفته رؤسای مذاهب فوق را قبول کنیم که فهم آیات مربوط به صفات الهی مقصود و مطلوب نیست این سوال پیش می آید که هدف از نزول این آیات چه بوده است ؟ و ایمان به چیزی که به هیچ وجه قابل فهم و شناخت نیست چه ثمره ای دارد؟ در حالی که قرآن به زبان عربی روشن نازل شده است، که برای مخاطبان قابل فهم می باشد. و آیات متشابه در قرآن هرگز مانع از قابل فهم بودن قرآن نیست. و از راه تدبر در قرآن، و ارجاع متشابهات به محکمات می توان کلید فهم متشابهات را بدست آورد. و نیز چگونه جدال در دین را به طور مطلق مذموم بدانیم؟ در حالیکه خداوند به پیامبر دستور جدال احسن را در کنار حکمت و موعظه نیکو صادر می فرماید. «ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ ...»(17)
 
اگر ما مسلمانان تفکر و استدلال و جدال احسن را کنار گذاریم، چگونه از عقاید دینی خود در برابر اشکالات مخالفان دفاع نمائیم. لذا روش اهل حدیث توسط ابو الحسن اشعری رها شد. و پس از آن روش کلامی وی مورد قبول اهل سنت قرار گرفت. البته روش پیشین بکلی از بین نرفت و پیوسته کسانی از آن پیروی کردند و همین امر منشأ منازعات و درگیریها میان حنابله و اهل حدیث از یک سو، و اشاعره از سوی دیگر بوده است.
 
فخرالدین رازی متوفای (۶۰۶ ﻫ) که اشعری است کتاب التوحید و اثبات صفات الرتب نوشته محمد بن اسحاق بن خزیمه از علمای قرن چهارم هجری را که یکی از کتب معتبر حنابله است به «کتاب الشرک»، وصف کرده و مؤلف آن را مضطرب الکلام، قلیل الفهم، و ناقص العقل دانسته است.(18)

 

مذهب سلفیه

گرچه مذهب اهل حدیث و حنبلیه با ظهور مذهب اشعریه از رونق افتاد. اما به کلی منسوخ نشد و همیشه طرفدارانی داشت. این مذهب بار دیگر در قرن هشتم هجری توسط احمد بن تیمیه حرانی دمشقی، متوفای ۷۲۸ ترویج گردید. و مطالب ذیل را نیز افزود:
 
1- سفر برای زیارت قبر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را بدعت و شرک دانست. وی گفت احادیث مربوط به صفات خداوند که در کتابهای چون توحید بن خزیمه نقل شده و ظاهر آنها بر تشبیه و تجسم دلالت دارد. باید بدون تأویلاتی که برخی اشاعره به کار گرفته اند مورد استناد قرار گیرد.
۲-توسل به پیامبر اکرم و اهل بیت (علیه السلام) و اولیای الهی و تبرک جستن به آثار آنان را مخالف توحید در عبادت دانست.
3- بسیاری احادیث در باره فضائل اهل بیت در صحاح، مسانید و مسند احمد بن حنبل را نیز مردود دانست.(19)
 
لذا علمای اسلامی در بلاد مختلف در برابر آراء ابن تیمیه بخصوص درباره زیارت قبر پیامبر اسلام بر خواستند. برخی او را تکفیر و برخی از او خواستند در حضور علماء از آراء خود توبه کند. در غیر آن باید زندانی شود. و از جمله ابوعبدالله محمد بن عثمان ذهبی متوفای ۷۴۸ نامه های نصیحت گرایانه به وی نوشت، که از چنین عقائد دست بردارد.
 
عقائید و آراء ابن تیمیه سالها به بوتهی فراموشی سپرده شد. تا اینکه در قرن دوازدهم هجری محمد بن عبدالوهاب نجدی ۱۱۱۵-۱۲۰۶ ظهور کرد. و به ترویج عقاید او پرداخت. پس از آنکه کار وی رونق گرفت، آل سعود به ترویج عقائد وی پرداختند. و مخالفت با تأویل آیات نیز مورد توجه مروجان مذهب وهابیت قرار گرفت و پس از تجزیه امپراطوری عثمانیه، آل سعود بر سرزمین حجاز حاکم شد. و علمای وهابی با قدرت سیاسی آل سعود، پیروان زیادی را در گوشه و کنار جهان جذب نمودند. (20)
 

مذهب ماتریدیه

نام کامل مؤسس آن ابو منصور ماتریدی، محمد بن محمود ماتریدی سمرقندی، منسوب به ماترید از روستاهای سمرقند است. نسب او به ابو ایوب انصاری صحابی معروف، میزبان پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می رسد. پیروانش او را شیخ الفقیه، علم الهدی و امام المتکلمین توصیف می کند. وی آثار مهمی درباره تفسیر، کلام، اصول فقه و سایر علوم اسلامی تألیف کرده است. کتابهای مهم ایشان التوحید، و تأویلات اهل سنت، پند نامه که دارای ده باب است که در حکمت و موعظه و اخلاق است.(21)
 
اما مذهب اباضیة: مؤسس این مذهب عبدالله بن اباض تمیمی است. عده ای از محققین انتساب وی را به جابر بن زید (ابوالشعشاء) میدانند و مدعی هستند که عبدالله در آراء خود طبق فتاوای جابر تصمیم می گرفته است.(22)
 
جابر در هجده هجری در نزدیک شهر و مرکز حکومت عمان به دنیا آمد. و در سال ۹۳ هجری در بصره وفات یافت. جابر تألیف بزرگی بنام دیوان جابر داشت که از بین رفته است. از علی بن ابی طالب (علیه السلام)، ابن عباس، ابوسعید خدری، عایشه، عبدالله بن عمر، ابو هریره، انس بن مالک و دیگران روایت کرده است.
 
قلهاتی مؤلف کتاب الکشف و البیان. از علمای سرشناس اباضیه در قرن ۱۲-۱۳ می باشد. دیدگاه اباضیه را در مقایسه با عقاید فرقه های دیگر اسلامی بیان کرده است. اباضیه در سه مسئله با شیعه موافق است.
 
1- صفات خداوند عین ذات اوست.
۲- صفات خبریه خداوند قابل تفسیر و تأویل است.
۳۔ خداوند در دنیا و آخرت هرگز دیده نمی شود.
و در سه مسئله دیگر با شیعه مخالف است.
 
اباضیه بر خلاف شیعه امامیه به نص امامت، و شفاعت گناهکاران، و خلود مرتکبان گناهان کبیره در دوزخ اعتقاد ندارد.(23)

 

بررسی پیامدهای منفی فرقه گرایی

در این بخش خلاصه ای از عقاید و نظرات کلامی مذاهب یاد شده مطرح گردید اینک توجه خواننده محترم را به نقد و بررسی پیامدهای منفی دو چالش مهم فرقه گرایی که در آغاز مطلب اشاره گردید جلب می کنم:
 
١- حدیث معروف (فرق) نخستین چالش در طول حیات امت.
۲- فرقه نوظهور وهابیت و سلفی گری چالش جدید برسرراه وحدت امت .
 
أما حدیث معروف فرق، قتاده از انس واو از پیغمبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل نموده که حضرت فرمود: ان بنی اسرائیل افترقت على احدى وسبعین فرقة، وأن أمتی ستفترق على اثنتین و سبعین فرقة، کلها فی النار، الا واحدة و هی الجماعة او الا ملة واحدة یعنی: همان سان که بنی اسرائیل به هفتاد و یک گروه شدند پیروان من نیز هفتاد و دو گروه گردیدند. و همه ایشان در دوزخند، جز یک گروه، و آن دسته جماعت هستند(24)
 
ابو منصور عبد القاهر بن طاهر بغدادی متوفای ۴۲۹ در کتاب الفرق بین الفرق صفحه ۱۴، ۷۳ حدیث فرق را بررسی و فرقه ناجیه را شناسایی نموده است. ایشان ۲۰ دسته خوارج، ۲۰ دسته روافض، ۲۰ دسته قدریه، ۱۲دسته دیگر مرجئه، نجاریه، بکریه، جهمیه، ضراریه، در مجموع ۷۲ دسته فوق را از فرق ظلال و گمراه، در دوزخ دانسته و تنها یک دسته اخیر که جماعت و یا ملت واحده است را از فرقه ناجیه دانسته است. و نیز می افزاید فقیهان و محدثان و متکلمان این دو دسته رأی و اهل حدیث اهل سنت، در اعتقاد به توحید، صفات، وحکمت و نامهای خداوند وعد و وعید و میعاد، اصول دین، خلود کافران در جهنم، نبوت عامه و خاصه و امامت اتفاق نظر دارند. واختلاف شان را در فروع و احکام باعث گمراهی نمی داند.
 
ابومنصور، پیروان چهار مذهب معروف اهل سنت و سه فرقه اوزاعی و ثوری و اهل ظاهر را از فرقه ناجیه می داند، به شرط اینکه عقائد خود را با بدعتهای خوارج، روافض، و قدریه، و دیگر تباه کیشان نیامیزد.(25)
 
و نیز مقریزی در کتاب الخطط و سید شریف جرجانی در شرح کتاب مواقف تأسی به ابو منصور عبد القاهر بغدادی نموده و بصورتی جبری و تصنعی ۷۲ فرقه را شمرده و تنها دو دسته اهل رأی وحدیث اهل سنت را، از فرقهی ناجیه دانسته اند.(26)
 
اما احادیث که از طریق شیعه و سنی از پیامبر روایت شده، که حضرت نشانه ی نجات یافتگان از دوزخ را دو چیز بیان فرموده است. یکی آن دسته تمسک کنندگان به عترت طاهره را از نجات یافتگان کشتی نوح دانسته است. که فرمود:«ان مثل اهل بیتی فیکم مثل سفینة نوح من قومه من رکبها نجا و من تخلف عنها غرق»(27)
 
حضرت در حدیث ثقلین که، از احادیث متواتر بین شیعه و سنی می باشد. تنها پیروی و اطاعت از عترت طاهره علیهم السلام را عامل نجات امت دانسته است.
 
یکی از علماء اهل سنت به نام الحافظ حسن بن محمد صمغانی متوفای ۶۵۰ هجری در کتاب خود بنام (الشمس المنیر) پس از نقل حدیث معروف افتراق، نقل کرده است که مسلمانان از پیامبر اکرم خواستند تا فرقه ناجیه را بر آنان معرفی کند تا از آنها پیروی کنند. پیامبر با صراحت تمام حدیث ثقلین را قرائت فرمود: «لن تضلوا من بعدی ابدا کتاب الله و عترتی اهل بیتی ان الطیف الخیر نبأنی انهما لن تفترقا حتى یردا على الحوض» .(28)
 
پس با توجه به حدیث فوق و نیز تمسک به اهل بیت علیهم السلام و پیروی از عترت طاهره تنها شیعه امامیه از گروه ناجیه و اهل بهشت محسوب می شود و از سویی در سطور فوق ابومنصور عبدالقاهر بغدادی تنها دو دسته اهل رأی و حدیث اهل سنت را از فرقه ناجیه شمرده بود.
 
به نظر نگارنده، استدلال طرفین شیعه و سنی خالی از ضعف و تأمل نیست؛ زیرا  اولا اکثریت فرق معتبر اهل سنت تا حدودی هر دو حدیث سفینه و ثقلین را قبول دارند و همه آنها راه نجات و بهشتی شدن خویش را هرگز با ترک پیروی از اهلبیت پیامبر اسلام علیهم السلام نمی دانند. پس تمسک و پیروی از اهل بیت علیهم السلام اختصاص به فرقه شیعه امامیه ندارد.
 
 و ثانیا جناب ابومنصور عبدالقاهر و مقریزی و سید شریف جرجانی آن دو دسته از اهل رأی و حدیث از فقیهان و متکلمان اهل سنت، که در اعتقاد به توحید، صفات خداوند، حکمت و نامهای او وعد و وعید، میعاد و خلود کافران در جنهم، نبوت عامه و خاصه، و اصول دینی، و امامت و خلافت اتفاق نظر دارند. آنها را از فرقه ناجیه شمرده اند، در حالیکه فقیهان و متکلمان محدثان فرق امامیه و زیدیه، اباضیه، ماتریدیه نیز بطور کلی به اصول یاد شده معتقد و اتفاق نظر دارند. و اختلاف در مسائل جزئی و فرعی برای همه مذاهب یاد شده قابل تحمل و مسامحه می باشد. پس اعتقاد به اصول فوق، اختصاص به دو دسته اهل رأی و حدیث اهل سنت ندارد. پس میتوان فرقه های غیر اهل سنت فوق را نیز از فرقه ناجیه و اهل بهشت دانست.
 
البته از چند جهت نظرات و قضاوت ابومنصور عبدالقاهر و همفکرانش قابل خدشه می باشد. اولا مقصود از حدیث فرق، آیا فرقه های محوری است؟ و یا شاخه ها و فروع آنها؟ اگر مراد فرق محوری و اصلی باشد، مسلما تعداد آنها کمتر می باشد.
 
و اگر فروع و شاخه های آن فرق مراد باشد، بدون تردید بمراتب بیشتر از آن چیزی است که جناب ابو منصور برشمرده است. ثانیا اشکال دیگر اینکه ایشان خواسته حدیث را بر فرقه های معاصر و ۲ الی ۳ قرن قبل از خود تطبیق نماید. در حالیکه حدیث فرق مشمول آغاز و طول حیات امت اسلامی می باشد. زیرا در حدیث زمان تعیین نشده است. و ممکن است در هر عصری فرقه هایی ظهور نماید، و هر یک دارای فروع و شاخه های متعدد باشند. پس محققین و متکلمین گذشته و حال هرگز توان قضاوت و تفکیک و نتیجه گیری نهایی، فرق محوری و غیر محوری، و نیز توان تفکیک شاخه ها و شعب آنها را از یکدیگر در طول حیات امت اسلامی ندارند.
 
بر فرض صحت حدیث، در آینده بر محدثان و متکلمان است که، چه نوع قضاوت و نتیجه گیری کنند و چگونه فرقه ناجیه را از ۷۳ فرقه گمراه تشخیص دهند ؟ لذا صاحب تفسیر المنار (ج ۸ - ۲۲۱) می گوید: تاکنون فرقهی ناجیه یعنی فرقه ای که بر روش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و اصحاب او عمل کند، روشن نشده است، زیرا هر یک از فرقه های اسلامی روش خود را مطابق با روش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و اصحاب می دانند.
 
از متکلمین اسلامی ابن حزم اندلسی در کتاب الفصل فی الملل و الاهواء النحل ج ۲ ص ۸۸ حدیث مذکور را از نظر سند قابل اعتماد ندانسته و تقیسم بندی عبدالقاهر بغدادی و همفکرانش را رد نموده و با یک روش منطقی، فرقه ها را طبقه بندی نموده است. و در رابطه با این حدیث امام محمد غزالی در کتاب فیصل التفرقة بین الاسلام و الزندقة، ص۱۵ در باره نجات فرق اسلام قائل به تسامح شده، می نویسد: اثنتین وسبعین فرقه کلها فی الجنه، الا الزنادقة. یعنی: همه آن فرقه ها در بهشتند جز زندقیان. و امام فخر الرازی نیز در کتاب خود بنام مفاتیح الغیب (ج ۴ تا ۱۹۳) در صحت حدیث فرق تردید و شبهه نموده است.
 
گلد زیهر: درکتاب (العقیدة و الشریعة) در باره حدیث فرق بحث کرده و در مجله تاریخ ادیان ادعا نموده، که نقل حدیث فرق بدین صورت اشتباه است. و صورت اصلی آن در صحیح بخاری ج۱ ص ۸ چنین آمده است. الایمان بضع وسبعون شعبة فافضلها قول لا اله الا الله، و ادناها، اماطة الأذى عن الطریق. و الحیاء شعبة من الایمان. یعنی ایمان هفتاد و چند شعبه است، که برترین آنها گفتن لا اله الا الله و پائین ترین آنها، بر طرف کردن آزار از سر راه مردم است. و حیا و شرم یک شعبه از ایمان است. وی می گوید: به مرور زمان و به دست مغرضین مقصود از کلمه «شعبه) بد تفهیم شده و به معنای فرقه تعبیر نموده است. و حدیث به صورت فوق تحریف شده است.(29)

 

فرهنگ و فرق اسلامی

دکتر محمد مشکور در کتاب فرهنگ و فرق اسلامی می گوید: گرچه حدیث تحریف هم نشده باشد. ذکر عدد هفتاد درآن دلالت بر بسیاری و مبالغه دارد و نظائر آن در قرآن و حدیث فراوان است. ظاهرا پیش بینی حضرت آن بوده که پس از وی مسلمانان به فرقه های بسیار تبدیل خواهند شد و ایشان می افزایند غالبا فرقه هایی که در کتاب الفرق بین الفرق بغدادی آمده است ساختگی و بی اساس است. و پیروان اکثر آن فرقه ها مردمان آزاد اندیشی بودند که در مقابل عقیده دولتی اشعری که از طرف خلافت بنی عباس حمایت می شد مقاومت و ایستادگی می کردند. و ابو منصور و همفکرانش از علمای اشعری و ظاهری، مخالفین شان را با حربه کفر و زندیق متهم می کردند. و نامهای وقیحی چون رافضه را برای شیعیان، و مجسمه را برای پیروان هشام بن حکم می بستند.(30)
 
ابوالحسن اشعری، امام محمد غزالی و امام فخر رازی در سند این حدیث تردید نموده و راه احتیاط را در پیش گرفته و سکوت اختیار نمودند. و ابن حزم اندلسی و گلدزیهر در کتاب «العقیدة و الشریعة» و دکتر محمد جواد مشکور حدیث مورد بحث را غیر قابل اعتماد و تحریف شده تلقی نموده اند. و بخصوص دکتر محمد جواد مشکور با قاطعیت محصول بررسی صحت کتاب الفرق بین الفرق بغدادی، ۷۲ فرقه ای را نموده است ساختگی و بدون اصل دانسته است. به نظر نگارنده اگر محققین و متکلمین و عالما رجالی شیعه و سنی دلیلی بر ضعف و عدم وثوق این حدیث بیابند بهتر است با جرأت و شهامت وهن و ضعف آن را اعلام نمایند. زیرا مبادا حدیث مذکور در طول حیات امت اسلامی بهانه و سوژه اختلاف افکنان مغرض در مشتعل سازی آتش نفاق و شقاق بین امت اسلامی گردد. به نظرم تکیه در این حدیث علاوه بر اینکه تعارض آشکار با محتوای آیات قرآنی لاتفرقوا و لاتنازعوا و هذه أمتکم أمة واحدة دارد. تضاد روشن با مفهوم حدیث شریف منقوله از پیامبر اسلام که فرمود:(ویل لامتى الذین یقولون فلان فی الجنة و فلان فی النار) نیز دارد.(31)
 
قطعا ورود به جنجالها و تعصبات فرقه ای و بحثهای جدالی و بی حاصل و تکیه بر ناجیه بودن خود، و گمراهی دیگران نتیجه جز برانگیختن تعصبات مذهبی و ایجاد ضعف و شکاف در صفوف مسلمین و تقویت و شادمانی دشمنان اسلام حاصل دیگری ندارد. با توجه به دلایل یاد شده به جای پرداختن به چنین جدالهای بی حاصل عالمان و متکلمان اسلامی در التیام و انسجام صفوف مذاهب و فرقه های مبتنی بر قرآن و سنت متقن پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) تلاش و پافشاری نمایند. از مجموع مطالب فوق دو پیامد منفی و دو چالش بزرگ بر سر راه وحدت امت اسلامی خود نمائی می کند.
 
اگر برخورد کارشناسانه با این حدیث صورت نگیرد و با معیار روشن سندی سنجیده و یا در صورت احتمال صحت با تسامح برخورد و مسکوت گذاشته نشود برای همیشه سد محکم در راه وحدت و صمیمیت بین مذاهب اسلامی بشمار می آید و هر عالم نا آگاه از زمان و یا متعصب و مزدور از این حدیث سوء استفاده نموده برای همیشه نقطه خطر و بستر ساز برخوردها و خصومتها و روزنه ی نفوذ و سلطه دشمن در کشورهای اسلامی باقی می ماند.
 
پیامد و چالش دوم، سایه افکندن تفکر اهل حدیث و سلفیه بر جوامع اسلامی است که هر گونه سؤال و پرسش درباره ایمان به قدر و روایات آن را تحریم نموده و آموختن علم و مناظر و جدال را نیز جایز ندانسته است.
 

نتیجه گیری بحث

پس در شرایطی که، قدرتهای جهانخوار، ضمن گسترش سلطه بیداد گرانه ی خویش، به تجاوزات روز افزون شان در جهان ادامه داده، و حیثیت ملی، عزت و استقلال سیاسی جهان اسلام را مورد تاخت تاز و در آستانه سقوط قرار داده اند. مذاهب اسلامی که مبتنی بر اصول قرآن و سنت معتبر نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده، و در طول قرنها دستاوردهای بزرگ علمی، فقهی، کلامی، در پاسخگویی به نیازهای معنوی بشری و ده ها دسیسه دیگر در مصاف با القاء شبهات انحرافی و خرافی دشمنان اسلام داشته اند. باید علماء، فقها و متکلمین آن مذاهب، متحد و قاطعانه چه در برابر کسانی که با استفاده از حدیث مذکور فرق، به اختلاف و سنگ اندازی بر سر راه وحدت امت مسلمه دامن زده و خصومت و دشمنی ایجاد می نمایند. و چه در مقابل افراط گرایان مذهبی، که جز خود، دیگران را کافر و مشرک می خوانند. به مقابله علمی، منطقی و برهانی برخیزند. سنگر آنان نه سنگر علم، منطق و برهان و نه سنگر سلف صالح، که سنگر جمود و کج اندیشی و تفرقه و خصومت، و در حقیقت سنگر نفوذ و سلطه استعمار و اشغالگری قدرتهاست. باید به کمک محققان و اندیشوران اسلامی چنین سنگرهای فتنه گر و اختلاف افکن در عرصه مباحث نظری و کلامی نیز بر چیده شود.
 
پی‌نوشت‌ها:
1- الفرق بین الفرق: صص ۳۱۸ - ۳۲۲.
2- شرح العقیدة الصحابة طبع کراچی (ص-۵۰) نقل از فرق و مذاهب کلامی ۱۷۲.
3- فرق و مذاهب کلامی (ص -۱۲۴) نقل از بحوث فی الملل و النحل جعفر سبحانی ۴۶۸.
4- همان (ص ۱۸۹) نقل از بحوث فی الملل و النحلج ۲ ص ۲۳.
5- همان،ص ۱۹۱.
6- همان، ص ۲۰۲.
7- امالی سید مرتضی (ج 1، ص ۱۱۵) نقل از فرق و مذاهب کلامی ۲۶۲.
8- نقل از فرق و مذاهب کلامی ۲۷۰.
9- همان ،ص ۲۷۱.
10- الکشاف زمخشری (ص ۳۹۶) نقل از فرق و مذاهب کلامی ۲۷۱.
11- ضحى الاسلام، احمد امین (ج۳ ص ۶۴ تا ۶۶) نقل از فرق و مذاهب کلامی ۲۷۲.
12- ملل و نحل (ج 1، ص ۹۳) نقل از فرق و مذاهب کلامی ۱۷۶.
13- اصول السنه (ص ۵۱) نقل از فرق و مذاهب کلامی ۱۷۶.
14- ملل و نحل (ج ۱ ص ۵۰ تا ۵۶) نقل از فرق و فرهنگ کلامی ۱۷۶.
15- سوره انفال، آیه ۲۲.
16 - سورۂ محمد، آیه 24.
17- سوره نحل، آیه ۱۲۵.
18- تفسیر الکبیر (ج ۲۷ ص ۱۵۰) نقل از فرق و فرهنگ کلامی ۱۷۸.
19- بحوث فی الملل و نحل جعفر سبحانی (ج ۱، ص ۳۱۶) نقل از فرق و فرهنگ کلامی ۳۱۶.
20- الغدیر (ج۵ص۸۷) به نقل از تکلمة السیف الصیقل کوثری ۱۹۰.
21- بحوث فی الملل و نحل (ج ۳، ص ۱۲) نقل از فرق فرهنگ کلامی ۱۸۱.
22- مختصر تاریخ اباضیه (ص ۲۸) نقل از فرق فرهنگ کلامی ۲۹۱.
23- نقل از فرق فرهنگ کلامی ۲۹۶.
24- نقل از فرق بین فرق بغدادى، ص ۳.
25- همان، ص ۱۴.
26- فرهنگ فرق اسلامی دکتور جواد مشکور ،ص ۲۹.
27- المستدرک علی الصحیحین (ج ۳، ص ۱۵۰) فرق فرهنگ کلامی، ص ۱۷.
28- بحوث فی الملل و النحل ج ۱، ص ۳۲ نقل از فرق فرهنگ کلامی، ص ۱۸.
29- فرهنگ فرق اسلامی (ص ۳۰) نقل از صحیح بخاری.
30- همان
31- وحدت در کلام وارثان نبوت، ص ۲۷۲.
 
منبع: مجموعه مقالات «امت اسلامی؛ از تنوع مذهبی تا فرقه گرایی»، نویسنده: حسین نوری شولگره ای، چاپ اول، ناشر: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، 1389ش، صص 484-469